فلسفه گوش دادن موسیقی و فواید آن
موسیقی" چیست؟
وقتی از خودم می پرسم که موسیقی برای من معنی دارد ، سوال باید این باشد که موسیقی سعی دارد به من چه بگوید. زیرا هر نوع موسیقی دارای معنی است زیرا چیزی می گوید. موسیقی وسیله ای برای بیان شبیه به زبان است. کلمات معانی خاصی دارند ، زیرا وقتی کلمه ای می شنوید ، چیزی را در زیر آن تصور می کنید. این جمله ، به عنوان مثال: "اوه ، من خودم را سوزاندم!" افکار خاصی را برانگیخته است. ارتباط منطقی این است که فکر کنیم باعث درد می شود. اما همچنین می تواند این باشد که شخص دیگری مسیری کاملاً متناقض را طی کند ، برای مثال با این فکر که سوختگی به معنای محدودیت است زیرا فرد دیگر نمی تواند از قسمت سوخته بدن بدون محدودیت استفاده کند. که،
به طور کلی ، اصطلاح موسیقی بسیار ذهنی است.
من واقعی ترین توصیف ممکن در واژگان مختلف را پیدا کردم:
موسیقی (یونانی) در ابتدا به معنای "هنر موزها" بود ، در یونانیان در ابتدا اصطلاحی جمعی برای هنر صدا ، شعر و هنر رقص؛ سپس موسیقی نام هنرهای زیبا ، سپس موسیقی به تنهایی بود. هنر تونال هنر بیان احساسات یا محتوا از طریق لحن است. این کار از طریق لحن مطابق قوانین رسمی موسیقی و از طریق ارتباط با محتوای عاطفی موجود انجام می شود. خویشاوندی با شعر و بیان صورت؛ موسیقی توسط سازها یا با صدای انسان تولید می شود ، که مطابق قوانین نظری (هارمونی ، باس ، پیشخوان ، آهنگسازی ، سازندگی) طراحی شده و توسط گوش دادن به افراد بدوی ، با نشانه موسیقی به فرهنگیان طراحی شده است. با تأثیر عناصر موسیقی (ملودی ، ریتم ، متریک ، هارمونی ، پویایی ، Agogics) و ارزیابی محتوای یک اثر موسیقی به زیبایی شناسی موسیقی می پردازد. فیزیولوژی با عملکردهای عصب شنوایی سروکار دارد ، روانشناسی با شنوایی ، تا آنجا که فعالیت ذهنی درگیر است. آکوستیک اشکال حرکت اجسام صدا را در پادشاهی طبیعی بررسی می کند (ارتعاشات و جوهر صدا ، صدا). به اصطلاحات همخوانی ، ناهماهنگی ، تونالیسم می آید. طبق ابزار نمایش ، موسیقی به آواز (موسیقی آوازی) و موسیقی ساز تقسیم می شود. اگر از بسیاری از سازهای موسیقی استفاده می شود ، یکی از موسیقی ارکسترال صحبت می کند ، که تعدادی از آنها موسیقی مجلسی است. از نظر تاریخی ، موسیقی از خاک موسیقی قومی به یک موسیقی هنری شخصاً طراحی شده است. علاوه بر مورد دوم ، بین انواع موسیقی زیر تمایز قائل می شود: موسیقی کلیسایی ، موسیقی سبک ، موسیقی رقص ، موسیقی جاز؛ موسیقی همراه با اجرا در صحنه: اپرا ، اپرا ، موسیقی ، موسیقی singspiel ، موسیقی برنامه ، موسیقی سریال ، موسیقی دوازده تنی. با این حال ، این توضیحات مشخص نمی کند که موسیقی چه می کند.
موسیقی خوب از تن تشکیل شده است. با این حال ، این چیز زیادی راجع به آنچه باعث موسیقی در افراد هنگام درک صوتی آن می شود ، نمی شود. یک لحن به معنای خودش نیست. این یک لحن کم ، زیاد ، بلند یا بلند است. صدایی که توسط صدا تولید می شود بسته به اینکه از ساز من برای تولید آن صدا استفاده می کنم متفاوت است. همیشه با همان لحن است ، اما همیشه متفاوت به نظر می رسد. موسیقی ترتیب کم و بیش برنامه ریزی شده از چنین صداهایی است. کسی که این طرح را ایجاد می کند آهنگساز است. وی در نظر دارد صداهای یک یا سازهای مختلف یا اصوات را به گونه ای ترکیب کند که چیزی بیرون بیاید که هیجان زده ، لذت می برد ، حرکت می کند ، الهام می گیرد ، علاقه ها ، لمس ها ، درگیر شدن ، افسردگی و ... و غیره. من می توانم بی پایان آنچه را نشان می دهد شمارش کنم
برای اکثر مردم ، موسیقی یک لحن است. زیرا وقتی به موسیقی فکر می کنید ، به یک ملودی فکر می کنید ، احتمالاً همان آهنگی که دوست دارید آن را بشنوید. در واقع ، این ارتباط چندان دور از ذهن نیست ، زیرا موسیقی همانطور که در بالا گفته شد ، از آهنگ های مختلفی تشکیل شده است و چندین تن در یک ردیف منجر به یک ملودی می شود. آنجا که موسیقی وجود دارد ، ملودی هایی وجود دارد که هیچ کدام جدا نیستند. بسیاری از مردم شکایت دارند که موسیقی خاص ملودی ندارد. بسیاری از ققنوس های باخ مورد قضاوت قرار می گیرند که زیر ملودیک هستند. اما معنی بومی با "ملودیک" چیست؟ هر سکانس از آهنگ ها ملودی است!
یک ملودی می تواند موارد مختلفی داشته باشد: یک مضمون ، یک نقوش ، یک خط ملودیک ، یک شکل باس ، یک صدای میانی و ... و غیره. با این حال ، اکثر مردم بر این باورند که ملودی چیزی است که به راحتی می توان آواز خواند یا سوت زد و فوراً قابل تشخیص است ، به اصطلاح ، "چشم را به خود جلب می کند".
2. تأثیر موسیقی بر بدن
موسیقی معمولاً منفعلانه درک می شود. حتی اگر آگاهی نداشته باشیم که به موسیقی گوش می دهیم ، بدن ما همچنان به آن واکنش نشان می دهد. موسیقی چیزی بیش از حواس پرتی ، موسیقی پس زمینه یا سرگرمی سرگرم کننده است. همچنین می تواند درد را تسکین دهد ، فشار عضلانی را کاهش داده ، فشار خون را پایین آورده و استرس را تسکین دهد.
تأثیر موسیقی بر مردم قابل انکار نیست. اما جدا از احساس ذهنی شادی ، که می تواند توسط قطعه موسیقی مورد علاقه او برانگیخته شود ، به عنوان مثال ، تغییرات فیزیولوژیکی نیز از نظر عینی قابل اندازه گیری است. موسیقی تأثیر زیادی در وضعیت جسمی دارد و بر ریتم های بدن ، یعنی ضربان قلب و شدت نبض تأثیر می گذارد. موسیقی فشار خون و در نتیجه فعالیت مغز را کنترل می کند.
ریتم تنفسی ، متابولیسم ، احساس درد و مصرف اکسیژن نیز به محرکهای موسیقی واکنش نشان می دهند. این قدرت موسیقی قبلاً در پزشکی مدرن بسیار مورد استفاده قرار می گیرد. برنامه های موسیقی فیزیولوژیکی قبلاً تهیه شده اند که از سایر اقدامات پزشکی پشتیبانی می کند ، می تواند کمک به مؤثر برای کمک به خود و همچنین یک اقدام پیشگیرانه در برابر بیماری های جدی باشد.
موسیقی و پزشکی از زمان بسیار قدیم متعلق به هم بوده است. که تا حدودی به دلیل ماهیت شنوایی است. گوش ها از همه قدیمی ترین ارگان ها هستند ، زیرا سلول های شنوایی در گوش داخلی اولین سلول های تخصصی در تکامل بودند. آنها به همراه غشای بازیلر ، اندام شنوایی واقعی را در اعماق مرکز حلزون تشکیل می دهند ، به نام "ارگان قشر مغز". در اینجا سلولهای موی خوب موجهای صوتی را به تکانه های الکتریکی تبدیل می کنند. این اطلاعات از طریق عصب شنوایی به قشر شنوایی در مغز منتقل می شود ، جایی که آنچه شنیده می شود به آگاهی منتقل می شود. موسیقی شکل بسیار ویژه ای از سر و صدا است: از بسیاری جهات. آن را به مخچه ، که حرکات بدن و تعادل را کنترل می کند ، به سمت مغز ، که وظیفه بالاتر عملکردهای آگاهی ، و به سیستم لیمبیک است ، هدایت می شود. بنابراین گوش دادن به موسیقی با همه مناطق مردم صحبت می کند. جای تعجب نیست که متفکران بزرگی مانند کنفوسیوس یا افلاطون جنبه پزشکی شفابخش موسیقی را مشاهده می کردند. لئوناردو داوینچی پالسی نوشت که به طور علمی و منظم به ارتباط بین زمان ، موسیقی و ضربان قلب پرداخته است. تا آغاز قرن هفدهم بود که موسیقی و پزشکی راه هایی را به عنوان بخشی از تخصص های عمومی علوم تقسیم کردند.
در اواسط قرن بیستم ، موسیقی به عنوان یک درمان همراه دوباره کشف شد. موسیقی در درمان درد ، زنان و زایمان و مراقبت از نوزاد و همچنین در تسریع مراحل بهبودی بعد از عمل ، درمان افسردگی و آسم و مسمومیت با مواد مخدر و الکل مورد استفاده قرار می گیرد. همچنین برای کاهش اضطراب در مرحله قبل از عمل ، با اقدامات توانبخشی در فیزیوتراپی و در هنگام کار با معلولیت ذهنی ، معلولیت یادگیری و مشکلات روانی - روانی. حتی در بیماران کما ، استفاده از موسیقی اثبات می شود.
سازگاری ریتم های بدن با ریتم موسیقی به موسیقی بودن شنونده بستگی ندارد.
اصولاً یک پیش شرط وجود دارد که موسیقی بتواند روی بدن تأثیر بگذارد ، یعنی اینکه دارای خط باس ریتمیک باشد یا خیر. همچنین باید حاوی سازهای کوبه ای غالب با ضرب و شتم پایه ای تکرار شونده باشد. سازگاری ریتم های بدن با ریتم موسیقی به موسیقی بودن شنونده بستگی ندارد. موسیقی می تواند منجر به افزایش یا کاهش فشار نبض و فشار خون شود. سرعت ضربان های اساسی تعیین کننده اثر تحریک کننده یا آرام بخش است. عملکرد طبیعی بدن با 72 ضربان قلب در دقیقه اجرا می شود. در سرعت بیش از 72 هرتز ، موسیقی تحریک کننده است ، با آرامش کمتری. جالب است که سرعت 60 هرتز باعث شدیدترین واکنش بدن انسان می شود. این منجر به بزرگترین آرامش و آرامش می شود. تنها توضیحی که تا به امروز پیدا شده است براساس این تئوری است که 60 هرتز ضربان اصلی قلب انسان در زمانی قبل از استرس تمدن بوده است.
جورجی لوسانوف بلغاری آزمایشاتی را در این باره انجام داد. با موسیقی باروک با ضرب و شتم اولیه 60 هرتز ، ضربان قلب یک شخص 5 هرتز کاهش یافت فشار خون افت کرد و فعالیت موج مغز با هوشیاری ذهنی بالا به یک سطح آرامش رسید. این اندازه گیری ها موازی آشکار با فعالیت های امواج مغزی یوگا در هنگام مدیتیشن است.
نتایج مشابهی را می توان با یک مترونوم یا تیک ساعت نیز به دست آورد. با این حال ، آزمودنیها به سرعت از یکنواختی آگاهی پیدا کردند و این مسئله را یک مزاحمت دانستند. بنابراین اگر ریتم ثابت موسیقی بسته بندی شود ، این یک مزیت است.
درک ناخودآگاه از موسیقی می تواند برای ایجاد یک روحیه و فضای دلپذیر مورد استفاده قرار گیرد. به عنوان مثال ، موسیقی می تواند به سهولت کار در خانه کمک کند. در اینجا حتی فقدان کامل موسیقی ، یعنی سکوت کامل ، می تواند مزاحم تلقی شود. این امر با این واقعیت تقویت می شود که امروزه مردم عادت دارند از طریق موسیقی مرتب به آبیاری مداوم بپردازند. سکوت کامل به عنوان غیر طبیعی شناخته می شود و با مرگ همراه است.
موسیقی با متن به طور خاص می تواند باعث واکنش عاطفی شدید شنونده شود. اینها سپس به ارتباطاتی با ارزشهای تجربی مربوط می شوند که توسط محرک های خاص کلمه ایجاد می شوند. با این حال ، احساسات هرگز از کل شعرها ناشی نمی شود ، بلکه همیشه از عبارات فردی یا کلمات کلیدی است.
علاوه بر این ، موسیقی تأثیر فزاینده ای بر سیستم لیمبیک مغز دارد. لیمبوس مسئول رشد احساسات است. موسیقی محرک احساسات می شود.
به عنوان مثال:
تأثیر موسیقی آرامش بخش در مطب پزشک
در یک عمل پزشکی داخلی در درسدن (تخصص: بیماریهای روماتیسمی ، درد مزمن) ، از 123 بیمار درباره درک و ارزیابی موسیقی آرامش آرام با فرکانس ساعت 60 هرتز سؤال شد.
نتایج:
حدود 52٪ از پاسخ دهندگان بلافاصله متوجه موسیقی آرامش بخش ، 32٪ در طول انتظار ، 14٪ در طی دوره و 2٪ بعد از درمان شدند. از این نتیجه می توان نتیجه گرفت که افراد به درجات مختلف موسیقی مشروط هستند. برای بعضی از افراد تقریباً موضوعی است که آنها در معرض موسیقی قرار می گیرند. این واقعیت که این یک شکل خاص از موسیقی است ، یعنی موسیقی آرامش بخش ، دیر یا زود همه از آن آگاه خواهند شد.
پاسخ به جلوه های موسیقی
(پاسخ های متعدد امکان پذیر بود):
شکل موجود در این نمونه نیست
هیچ بیمار موسیقی را به عنوان ناراحت کننده یا پریشان کننده ، موسیقی را تجربه نکرده است ، مشروط بر اینکه آن را با حجم ظریف پخش کنید.
نتیجه گیری:
موسیقی آرامش نرم با ضربان 60 ضربان در دقیقه می تواند تأثیر مثبتی بر جو در مطب پزشک داشته باشد. به طور خلاصه می توان گفت که موسیقی هدفمند فقط سرگرمی نیست. از این طریق می توان بر ریتم های بدن شنونده تأثیر گذاشت و برانگیختن واکنش های عاطفی است.
3. پشتیبانی شنوایی در نوزادان
در اثری که Monika Nöcker منتشر شده است - Ribaupierre ، صدای مادر فیلتر شده در دستگاه جوجه کشی ، که سر و صدای زیادی در آن وجود دارد ، برای ارائه محرکهای مهم تحریک کننده برای نوزادان نارس استفاده می شود. بچه ها در سطح حرکتی و زبانی قادر به پیشرفت بهتر بودند و از نظر جسمی مشکلات کمتری داشتند. انجام روش فنی با جعبه های کوچک که در انکوباتور قرار داده شده است ، به راحتی قابل انجام است. با استفاده از فیلتر صدای توییت ، می توانید صدای مادر را بصورت زنده فیلتر کنید و آن را در دستگاه جوجه کشی پخش کنید. همچنین در صورت عدم تحریک مادر در غیاب مادر نیز می توان نوارها یا نوارها را ساخت.
همچنین در کار دکتر هانس گرونک از بیمارستان کودکان کلن موفقیتهای مشابهی داشت. آثاری از WA Mozart در آنجا به عنوان محرک استفاده می شدند. کودکان به طور متوسط 2 ماه زودتر از کودکان بدون تحریک شنوایی به وزن طبیعی خود رسیدند.
کیفیت محیط آکوستیک برای رشد کودک نو پا از اهمیت بالایی برخوردار است. از این گذشته ، کودکان همیشه اطلاعات شنیداری را ضبط می کنند. بزرگسالان غالباً از تأثیر گفتگوی خودشان و همچنین آبیاری از رسانه مطلع نیستند.
نوزادان با ساختار مغز ساقه عصبی متولد می شوند که ویژگی های شنوایی مهم را از هم متمایز می کند:
- شنوایی جهت دار - رفلکس جهت
- تمایز قالب های مختلف زبان یا هارمونیک های موسیقی
- تشخیص صدای مادر
محتوای هارمونی بالا احتمالاً برای تأثیر موسیقی کلاسیک تعیین کننده است. تنش های ساخته شده از موسیقی همیشه برطرف می شوند (باروک). کاملاً متفاوت از موسیقی مدرن پاپ ، راک ، تکنو و غیره که در آن تنش های موسیقی اغلب به صورت تهاجمی (سیستم لیمبیک) انجام می شود.
4- اثرات انرژی زا برای تلفن های موبایل
نحوه کار صداها هنگام ضربه به بدن بدنی کاملاً متفاوت از زمانی است که توسط گوش جمع می شوند. در حالی که امواج صوتی موجود در گوش به فرآیند شنوایی تبدیل به تکانه های عصبی شده و به مغز تغذیه می شوند ، به دلیل داشتن آب زیاد آن در بدن تولید مثل می کنند و بافت نفوذ شده را در لرزش قرار می دهند. آنها یک ماساژ ظریف را ایجاد می کنند که در سطح مولکولی کم و بیش در عمق بدن می رسد. در حالی که تأثیر موسیقی بر خلق و خوی و در نتیجه بهزیستی روانشناختی تا حد زیادی تحت تأثیر سلیقه شخصی است ، تنها چیزی که در اینجا اهمیت دارد اثر تشدید است ، یعنی رزونانس ، صرف نظر از اینکه صداهای استفاده شده را دوست دارید یا نه.
به همین ترتیب ، اگر یک فرد فرض کند که هر ارگان و هر بافتی فرکانس خاص خود را دارد که در آن به طور عادی ارتعاش می شود ، می توان یک اختلال جسمی را در جای اشتباه درک کرد. اگر قسمت مسدود شده بدن ارتعاش شود ، تحریک می شود که ابتدا با فرکانس خارجی طنین انداز شود و سپس به فرکانس هارمونیکی خود بازگردد. اگر از همان لحظه از فرکانس منطبق با محل مربوطه استفاده کنید ، اثر درمانی به میزان قابل توجهی بیشتر است ، زیرا سلول ها در همان فرکانس طبیعی طنین انداز می شوند. متأسفانه هنوز فرکانسهای رزونانس اعضای بدن و بافتهای بدن مشخص نشده است ، به طوری که فرد باید به آزمایشات اعتماد کند.
برخی از سازهای موسیقی وقتی چند متر دورتر صدا می شوند ، ارتعاش کم و بیش واضح از بدن را تولید می کنند. این به طور عمده شامل انواع مختلف طبلها (بخصوص درام باس) و برخی از سازهای قومی است. این اثر با کاسه های آواز تبت و didgeridoo استرالیا شدیدتر است.
حالت دوم سازهای چوبی است که از شاخه تقریبا 1.30 متر طول و 15 سانتی متر ضخامت ساخته شده توسط موریانه ها ساخته شده است و صدای دمیدن عمیق ، نافذ و نسبتاً بلند شبیه به یک چنگال فک هنگام دمیدن دارد. به خودی خود ، این صدا "از طریق و از طریق" عبور می کند و به هر حال یک اثر درمانی ایجاد می کند. این می تواند با "بازی" روی قسمتهای بیمار بدن ، یعنی دمیدن روی ساز افزایش یابد.
صدای کاسه های آواز تبت ، که از آلیاژهای فلزی مختلف ساخته شده و از نظر شکل مشابه هستند ، به طور مشابه فراگیر است. آنها را با قلاب زده می کنند یا با مالیدن در امتداد لبه کاسه ، با چوب چوبی صدا می شوند. این باعث ایجاد صداهای فروتن ، آواز ، شناور می شود که نه تنها به نظر می رسد در بدن نفوذ می کند ، بلکه بر آگاهی نیز تأثیر می گذارد. علاوه بر تجربیات بسیار فردی ، معمولاً احساس بهزیستی جسمی و آرامش دلپذیر نیز وجود دارد. برای اهداف درمانی ، می توانید یک کاسه آواز را در مقابل اندام بیمار قرار دهید یا آن را روی بدن قرار دهید تا لرزش ناحیه آسیب دیده را لرزاند.
روش دیگر کار با چنگال های تنظیم است. علاوه بر گوش دادن و مدیتیشن کردن بر روی صدایی که آنها ایجاد می کنند ، می توانید آنها را نیز بر روی قسمت های مسدود شده بدن قرار دهید تا لرزش های آنها به بدن منتقل شود. تاکنون تنها معدود موسیقی درمانی از این روش استفاده کرده اند.
این اطلاعات از یک انجمن برای درمانهای آرام تهیه می شود. فکر می کنم ارتعاشات روی قسمت های بیمار بدن می تواند اثر آرامش بخش داشته باشد و از تسکین موقتی از درد حاصل می شود ، اما جای سوال دارد که آیا چنین روش هایی می توانند بیماری ها را درمان کنند.
راه دیگر برای ارتعاش بدن ، استفاده از آواز خواندن است. اورتون ها چند برابر فرکانس اساسی یک تن هستند که هنگام تولید ایجاد می شوند. در حالی که لحن بنیادی به خودی خود ، سطح درک شده را تعیین می کند ، شدت و نسبت اوترون هایی که با یکدیگر طنین انداز هستند ، صدای یک ساز را تعیین می کند. این موضوع در مورد صدای انسان نیز صدق می کند.
آواز اورتون یک تکنیک بسیار خاص است که به عنوان امکان پذیر است تا حد ممکن. در عین حال ، بیشترین رزونانس ممکن صدای خود شخص در بدن حاصل می شود. این نوع آواز علاوه بر تأثیر صدای زیاد برای افراد خارجی ، باعث ایجاد صلح و امنیت درونی و افزایش حساسیت به صداهای خارجی می شود.
این روش مداحی آواز خواندن ، که در سالهای اخیر در صحنه "عصر جدید" مشهور شده است ، قرن هاست و بخشی از آیین های مذهبی بسیاری از فرهنگ ها است. این بیماری در تبت ، شمال هند ، چین ، ژاپن ، سیبری ، رومانی ، بلغارستان ، آفریقای مرکزی ، آندهای آمریکای جنوبی و مغولستان شناخته شده است و امروزه به ویژه توسط راهبان بودایی نیز امروزه در بخشی از آن تمرین می شود.
5. سریال سبقت
دانش از زیربخش های فاصله یک رشته در دوران باستان قبلاً در دسترس بود. این قوانین اساسی ارتباط بین تن و اعداد را اثبات می کند. فاصله ها را می توان از نظر روانشناختی تجربه کرد و روابط عددی فرد با احساسات خاصی مطابقت دارد. از آنجا که این نسبت ها را می توان با گوش درک کرد و قبلاً به عنوان قوانین اساسی موسیقی برای آن زمان وجود داشته است ، ایده های موسیقی در اوایل یونان به مرکز دید جهان منتقل شدند. اکنون صدا از نظر بدنی به عنوان یک نوسان واحد شنیدنی درک می شود ، اما با هر صدایی که به طور طبیعی تولید می شود ، طبیعتاً صدای زنگ های اضافی ، بسیار نرم وجود دارد که به آنها overtones گفته می شود و لحنی با ارکستون های آن صدا صدا می شود. یکی همچنین از صدای جزئی یا جزئی صحبت می کند.
هر لحن یک ساز موسیقی کلاسیک دارای صدای ویژه ای متناظر است که از طریق صورت فلکی خاص از سبقه های مختلف ، رنگ و شخصیت متمایز آن را دریافت می کند. از این رو رنگ تن یک تون به بخش مربوط به طیف اورتون بستگی دارد ، به موجب آن برخی از تن ها می توانند کمتر ظاهر شوند ، برخی دیگر. با این حال ، همه بدنه های صوتی دارای ضربات هارمونیک با نسبت فرکانس عدد صحیح نیستند. هنگامی که زنگ ها ، سمبل ها یا گونگ ها زده می شوند ، قسمت های غیرهارمونی ، گاهی اوقات به اشتباه نادرست نیز شنیده می شوند.
بر روی یک منفرد یا هر ساز و سیم پیچ یا خورده ، سری های هارمونیک از تن های طبیعی را می توان با لمس کردن ملایم قسمتهای بالایی رشته که در بالا توضیح داده شد ، به راحتی شنید. اینها هارمونیک نامیده می شوند . از سریال های طبیعی طبیعی می توان تا 40 قسمت جزئی از نظر جسمی تأیید شد.
در ابتدا به سختی می توان صدای اضافه های فردی را از صدا شنید ، حتی اگر بهترین شنوایی را داشته باشید. برای درک سبقت ها نوع خاصی از توجه لازم است ، وگرنه آنها پنهان مانده اند. زیرا همه برداشت های حسی ما فقط احساسات سیستم عصبی نیستند.
"در عوض ، یک فعالیت عجیب و غریب از روح وجود دارد که از احساس اعصاب به ایده جسم منتقل می شود. " 1
شنیدن طیف واژگون ، غوطه وری در سریال های طبیعی ، یک مراقبه صحیح برای تحقق خود در چند مدرسه آسیایی و عربی است.
6. عواملی که بر تأثیر موسیقی تأثیر می گذارند
شکل موجود در این نمونه نیست
همه عوامل می توانند کم و بیش موثر باشند ، اما تنها با هم می توانند تجربه موسیقی را در شنونده ایجاد کنند. یک قطعه موسیقی یکسان و یکسان می تواند در زمان های مختلف تأثیرات متفاوتی را بر یک شنوندگان یکسان داشته باشد.
وی گفت: "اینگونه است که موسیقی در نهایت بر همه افراد تأثیر می گذارد. دروغی در گوش دادن به موسیقی وجود ندارد. " 2
7. اثرات محرک های صوتی
هر درک صوتی تأثیر کم و بیش خاص روی افراد دارد. صداهای متنوع و پیچیده با درجه بالایی از تنوع دارای یک اثر تحریک کننده هستند ، صداهای منظم که یک سیستم داخلی را آشکار می کنند دارای یک اثر آرام بخش هستند. درک صدا همیشه معنی دارد. اصوات با محتوای اطلاعات بالا بیشتر از مقدار کم فعال می شوند ، واکنش جهت گیری نیز بیشتر طول می کشد.
- محتوای اطلاعات
موسیقی پیچیده ، جایی که شما از قبل نمی دانید چه انتظاری دارید ، اطلاعات زیادی را انجام می دهد ، به این معنی که شنوندگان بعداً بیشتر از گذشته می دانند. محتوای اطلاعاتی ایده آل در نظر گرفته می شود ، از این رو وضعیت موقعیتی بر پردازش اطلاعات تأثیر می گذارد: عصبانیت ، استرس و فعالیت های فکری منجر به اولویت برای محرک های ساده می شوند.
- واکنش جهت گیری
محرک های غیر صوتی غیرمعمول مکانیسمی خارج از آگاهی را تحریک می کند که سعی در تحلیل این محرک دارد. خصوصیات محرکهایی که یک واکنش جهت گیری را تحریک می کنند عبارتند از: تغییر در شدت ، ساختار زمانی ، "درجه جدید بودن" مطلق یا نسبی محرک ، شدت محرک.
8. اثرات مضر از صدای شنیدن
نمونه هایی از مقالات روزنامه ها:
- 70٪ از مردم از سر و صدای خیابانها ناراحت هستند - یا 55٪ از صدای ترافیک هوایی.
- 5 میلیون کارگر در آلمان در طول کار خود در معرض سر و صدای مضر بیش از 85 دسی بل قرار دارند. نتیجه تقریباً 3000 مورد شناخته شده از بیماری شغلی "کاهش شنوایی ناشی از سر و صدا" هر ساله است.
- ¼ بزرگسالان جوان به دلیل عادت گوش دادن به موسیقی ، به طور برگشت ناپذیری دچار اختلال شنوایی می شوند.
- حوادث رانندگی پس از مراجعه به دیسکو عواقب 2/3 موسیقی با صدای بلند هنگام بازدید از دیسکوها و عواقب بسیار کمتری از مصرف الکل نسبت به گذشته است.
بر اساس مقالات روزنامه ، می توان ثابت کرد که "سر و صدا" در شنیدن صدا نقش بسزایی و مهم دارد.
نویز چیست؟
تعریف ساده ای از نویز: صدای دارای رتبه منفی. هیچ اطلاعات فیزیکی در مورد سر و صدا نمی توان داد. سر و صدا به نگرش مربوطه بستگی دارد و به نیازهای موقعیتی گره خورده است. مردم سر و صدای را به عنوان سر و صدایی که آشفتگی ، اذیت ، خطر و آسیب را درک می کند ، درک می کنند. اختلال و استرس ذهنی است ، در حالی که خطر و آسیب می تواند از نظر پزشکی اثبات شود. مشکلی که در مورد سر و صدا وجود دارد این است که نه بخل می زند و نه می درخشد و هیچ گونه باقیمانده سمی را به جای نمی گذارد ، بنابراین دیگر پس از آن دیگر قابل ردیابی نیست. فقط اختلالات بعدی در گوش داخلی و در شرایط عمومی افراد ممکن است عواقب نویز را نشان دهد.
چگونه می توانید نویز را اندازه گیری کنید؟
همانطور که قبلاً نیز گفته شد ، شما نمی توانید صدای را به طور مستقیم اندازه گیری کنید ، اما می توانید یک راهنما ، سطح صدا را ارائه دهید.
فشار صدا انحراف فشار هوا است که ناشی از صدایی از فشار هوای غالب در غیر این صورت است. این مقدار از نظر فیزیکی قابل اندازه گیری بسیار اندک است و بنابراین کار با آن دشوار است. به همین دلیل ، هنگام مشخص کردن استحکام صدا ، فشار صدای یک تن با فشار یک تن به سختی قابل درک در 1 کیلوهرتز مقایسه می شود. به این حالت فشار فشار صدا یا سطح صدا برای کوتاه گفته می شود. فقط بیان می کند که صدا در زمان اندازه گیری چقدر قوی تر از صدایی است که به سختی قابل درک است. این اندازه گیری در bel (B) یا B / 10 = دسیبل (dB) ارائه شده است. اندازه فشار صدا برای میزان آسیب شنوایی تعیین کننده است.
مقدار انرژی منتقل شده به گوش با صدا ، شدت صدا ، از نظر آسیب در گوش بسیار مهم است. انرژی صوتی یا شدت صدا در آستانه درد ده میلیارد برابر بیشتر از آستانه شنوایی است. به عنوان مثال ، 40 ساعت کار در 85 دسی بل (شروع خطر کم شنوایی) در دیسکو نه چندان بلند و با 95 دسی بل بیشتر از 4 ساعت در هفته آسیب نمی رساند. در یک دیسکو با صدای بلند با 105 دسی بل ، این حد خسارت بعد از 24 دقیقه می رسد.
محدوده قابل توجه:
- آستانه شنوایی 0 دسی بل گوش انسان
- 60 دسی بل پاسخ استرس در هنگام خواب
- 90 دسی بل ناشی از آسیب شنوایی بعد از قرار گرفتن در معرض طولانی مدت
- 130 دسی بل محدودیت درد گوش انسان
- 150 دسی بل منجر به آسیب جبران ناپذیری در گوش داخلی در حدود 1 ثانیه می شود
جنبه دیگر پویایی موقع شنوایی است ، به این معنی که وقتی صدا خیلی سریع و برای مدت زمان بسیار کمی بالا می رود ، انرژی بسیار زیادی در یک دوره بسیار کوتاه بر روی گوش عمل می کند. این بدان معنی است که صدا پس از حدود 200 مگس (= 1/5 ثانیه) فقط به بلندی کامل ، ذهنی درک می شود ، به طوری که سیگنال های کوتاه تر ، حتی اگر سطح صدای بالایی نیز داشته باشند ، بسته به کوتاه تر هستند
مثال:
- انفجار اسلحه اسباب بازی کودکان ، که بیش از 160 دسی بل دارد ، تنها کسری از میلی ثانیه طول دارد و به همین دلیل نسبتاً آرام درک می شود. با این وجود ، برای گوش بسیار مضر است ، اما این امر از طریق درک ذهنی تحقق نمی یابد.
- تیراندازی با اسلحه به مقادیر اوج 160 - 165 دسی بل منجر می شود.
فروپاشی ناراحتی از سر و صدا
1. یک سر و صدا پس زمینه یکنواخت ، که توسط یک سر و صدا در حال ظهور است.
2. نویزهایی که اجزای فرکانس بالا دارند نسبت به صدای کم آزار دهنده
هستند .3- تنهای تند نسبت به صدای باند ناخوشایندتر هستند.
4- صداهای تحریک
آمیز از نقاط 1 - 3 آزار دهنده هستند. (سر و صدای ترافیک) 5- پالس هایی با توالی آهسته آزار دهنده تر از پشت سر هم هستند.
6. افزایش سر و صدای نامنظم (قطار نزدیک کننده از صدای ترافیک آزاردهنده تر است).
7. در صورت بروز ناگهانی صداها یا انفجار ، واکنش حیرت آور ایجاد می شود.
9. موسیقی به عنوان فرصتی برای شخصیت
موسیقی نوعی بیان است که می تواند در جهت برآوردن نیاز به تحقق خود مؤثر باشد.
در اینجا دلایل مختلفی وجود دارد که اینگونه است:
1. یک توجیه انسان شناسی:
ساخت موسیقی و تجربه موسیقی روش های خاصی برای حضور در جهان و یافتن در آن است. موسیقی یک رسانه متوسط و بخشی از خود تحقق انسان است.
2. یک توجیه فرهنگی فرهنگی:
انسان از نظر طبیعت یک موجود فرهنگی است ، او خالق و آفریننده فرهنگ است. در تاریخ و حال هیچ فرهنگی بدون موسیقی وجود ندارد. انسانها باید سعی کنند یک فرهنگ دست دوم را با فرهنگ اصلی جایگزین کنند. این بدان معناست که مردم باید فرهنگ جدیدی را از طریق آواز مستقل و ساخت موسیقی سازهای تحریک شده ایجاد کنند ، تا فرهنگ فعلی همچنان در حرکت باشد.
آموزش موسیقی جوانان را به سازندگان فرهنگ تبدیل می کند.
3. یک استدلال هستی شناختی موسیقی:
هستی شناسی آموزش وجود است! موسیقی با سایر تکنیک های فرهنگی متفاوت است. موسیقی در سطح دیگری وجود دارد. درک شنیداری یک صدا برخورد با جهان است. موسیقی هنر بدون گفتار و مفهوم است و بنابراین در دسترس همگان است زیرا حرفی برای گفتن همه دارد.
4. یک توجیه نظری و آموزشی:
این مدرسه با عملکرد شناختی یک طرفه که تحت تأثیر دنیای رایانه قرار دارد ، روز به روز در حال بدتر شدن به مدرسه است. اینترنت که توسط کودکان تسلط دارد ، جهان را به یک دهکده شبکه ای تبدیل می کند. خطر این است که جامعه به یک گتو اجتماعی محدود و محدود تبدیل شود و ارتباطات فقط بر روی کلیدهای PC صورت خواهد گرفت. مدارس با کارهای جدید غیر منتظره ای روبرو هستند. جامعه شناسان قبلاً از معلمان پشیمان شده اند زیرا مجبورند با برنامه مخفی مدل پردازش داده ها "دانش آموزان" مبارزه کنند و باید دانش آموزان را تقویت کنند تا بتوانند از تعجب ساده لوحانه محروم شوند. بنابراین اگر به آینده نگاه کنید ، هنرها در مدارس بسیار مهم هستند زیرا موسیقی از اهمیت فوق العاده ای در دنیای دانش آموزان برخوردار است.
5. یک توجیه اجتماعی-آموزشی:
موسیقی اجتماعی ترین هنرها است.
"بدون موسیقی زندگی اشتباه خواهد بود. " 3
موسیقی مردم را به روی دیگران می گشاید. موسیقی از لحاظ حسی مهارت های اجتماعی را ارتقا می بخشد. دقیقاً به دلیل اینکه موسیقی تأثیر معاشرت دارد ، بسیار مهم است که موسیقی نیز به سمت تربیت سرازیر شود.
6. یک توجیه درمانی:
شما از طریق موسیقی درمانی تأثیر موسیقی را بر روان می دانید ، اما من نمی توانم به جزئیات بپردازم چون این فراتر از حد خواهد بود. موسیقی درمانی برای دستیابی به اثرات درمانی در بیماری های روانی از موسیقی به صورت پذیرا و فعال استفاده می کند.
روان درمانی: اعتیاد ، افسردگی روانکاوی: اعصاب ، درد درمانی ، بسیاری از زمینه های پزشکی دیگر کانالهای موسیقی احتمال بروز پرخاشگری و خشونت را دارند ، استرس را کاهش می دهد و مهارت های حرکتی را آسان تر می کند.
7. یک توجیه خارج از موسیقی: موسیقی بر رشد هوش و شایستگی اجتماعی تأثیر می گذارد. ضریب هوشی با مقادیر بالاتر موسیقیایی بالا می رود.
کودکان ناتوان از نظر اجتماعی و کمتر شناختی بیشتر از آموزش آموزش موسیقی سود می برند. موسیقی ارتباطی بین نحو و ساختار مهارتهای شناختی است. موسیقی مستلزم کشف اشکال و اصول فرم است. هنگام ساخت موسیقی ، باید گوش دهید ، گوش دهید و گوش دهید. یادگیری یک ساز یکی از پیچیده ترین فعالیت های انسانی است. از مهارت های عقل ، درک ، مهارت های حرکتی و احساسات استفاده می شود. هماهنگی دست ها به مهارت و تخیل حرکتی خاصی نیاز دارد. تفکر انتزاعی و پیچیده استفاده می شود. هنگام ساخت موسیقی ، مردم مجبورند همزمان تصمیمات بسیاری بگیرند. این یک ارزش آموزشی دارد.
نتیجه یک مطالعه برلین نشان می دهد که یک جامعه شناسی نشان داد که نسبت کودکانی که رد تک دریافت نکرده اند دو برابر بیشتر از کلاس ها با تمرکز بر موسیقی و گروه موسیقی نسبت به کلاسهای بدون موسیقی است. این نشان می دهد که چگونه موسیقی بر مهارتهای اجتماعی افراد تأثیر می گذارد.
8. یک توجیه مبتنی بر موسیقی:
موسیقی همچنین به منظور توسعه توانایی درک در برابر تصویر ، موسیقی و امپریالیسم سر و صدا امروزی خدمت می کند ، زیرا موسیقی تنها سوژه گوش دادن است.
ساخت موسیقی بدون شک گلوله ای نقره ای برای هر تربیتی است که هدف آن شخصیتی فرهیخته است. موسیقی انگیزه ای برای بیدار شدن از یک انفعال تجاری ، کشف استعدادهای شخصی و کشف موسیقی است: "من می توانم کاری انجام دهم ، بنابراین من نیز چیزی هستم!"
"موسیقی آنچه را که نمی توان گفت ، بیان می کند ، اما سکوت کردن درباره آن غیرممکن است. "
"تبدیل شدن به انسان یک هنر است! هنر می تواند به شما کمک کند تا انسان شوید! ” 4
10. قسمت عملی
ملاحظات:
می خواستم راهی پیدا کنم که سبک های مختلف موسیقی را به کودکان نزدیک کنیم. در نتیجه باید بدانید که جهات مختلف کودکان چه تاثیری دارد. در ابتدا به رقص یا اشکال دیگر حرکت فکر می کردم. اما مستندسازی این کار بسیار دشوار است و فقط می توانم "شواهد" بسیار محکمی ارائه دهم ، زیرا تنها عکس ها یا یک فیلم می توانست به عنوان یک نمونه مصور باشد.
بنابراین تصمیم گرفتم که به موسیقی نقاشی کنم ، جایی که بچه ها می توانند بسیار مستقل و خلاق باشند و به احساساتشان اجازه دهید وحشیانه عمل کنند. و علاوه بر عکسهایی که هنگام نقاشی گرفتم ، نقاشی هایی هم دارم که می توان در ارزیابی گنجانده شود.
من تصمیم گرفتم که تمام مواد را در دسترس کودکان قرار دهم تا بتوانند آزادانه کار کنند.
من به فکر کردم انواع مواد را امتحان کنم و اولین باری که این کار را کردم با یک مشکل روبرو شدم. زیرا اولین باری است که من از پاستیلهای روغنی به عنوان ماده نقاشی استفاده کردم. کودکان به جای نقاشی عادت داشتند با نقاشی های نقاشی با پاستیلهای روغنی بکشند. مهمتر از همه ، این پاستیل های نفتی این واقعیت را ایجاد می کردند که بچه ها همه شروع به طراحی عینی کردند. معلم مهد کودک مهمان پس از آن برایم توضیح داد که معمولاً بچه ها صحنه خاصی را بر اساس داستانها مثلاً با استفاده از پاستیل های روغنی ردیابی می کنند. بچه ها بلافاصله با پاستیل های نفتی در ارتباط بودند که باید تصویری بکشند. من می توانم هر چند وقت یکبار برایشان توضیح بدهم که می خواستم لزوماً نیازی به نقاشی خاصی ندارند که در آن می دیدید پس از آن چیست ، اما فایده ای نداشت. بنابراین تصمیم گرفتم دفعه دیگر از آبرنگ استفاده کنم. قسمت عملی مبتنی بر رنگ های آب است.
به این نتیجه رسیدم که بهتر است همان کودکانی را با همان مواد در پروژه درگیر کنید. زیرا تنها واسطه ای که تغییر می کند موسیقی است و باعث می شود روشن شود که چه تأثیری در کودکان دارد. بنابراین ، تقریباً همان شرایط برای هر فعالیت تضمین شده است ، به این معنی که فقط موسیقی باید تعیین کننده باشد. البته من نمی توانم بر وضعیت فعلی کودکان تأثیر بگذارم و آنها را از محیط خارج کنم که البته این نیز در نتیجه تأثیر می گذارد ، زیرا شرایط روزانه فرد نیز بر خلاقیت کودکان تأثیر می گذارد. بعضی روزها بچه ها با دقت بیشتری واکنش نشان می دهند و می توانند تمرکز بهتری داشته باشند که البته این باعث می شود آنها نسبت به موسیقی نیز حساس تر باشند.
مفهوم
1. قصد
من می خواهم نقاشی بچه ها نشان دهد که انواع مختلف موسیقی برداشت های مختلف و احساسات مختلفی را به جا می گذارد.
2. فرم اجتماعی
من این فعالیت را با گروه کوچکی از حداکثر 4 کودک انجام دادم. در طول پروژه این کودکان همان کودک بودند ، به طوری که می توان اختلافات را مشاهده کرد ، زیرا هر کودک به صورت جداگانه واکنش نشان می داد.
3. وضعیت فضا
در مهد کودک مهمان من به اصطلاح "اتاق سوکی" وجود دارد. این اتاق جداگانه ای است که معلم مهد کودک ویژه موبایل از آن استفاده می کند. در روزهایی که او در مهد کودک نیست ، این اتاق توسط معلمان منظم مهد کودک قابل استفاده است. در آنجا به بچه ها اجازه داده شد که روی زمین نقاشی کنند ، این بدان معنی است که تقریباً در فضا محدود نمی شوند.
4- رسانه
ضبط کاست ، کاست ، دوربین ، ورق کاغذ ، Tixo برای ثابت کردن کاغذ به کف ، پیش بند نقاشی ، برس ، اسناد ، رنگ آب؛
5- مقدمات قبل از فعالیت:
یک گردآوری مواد (رنگ ، برس ، کاغذ ، پیش بند نقاشی)
ب. تهیه رسانه:
- توزیع کاغذ در اتاق به گونه ای که کودکان نتوانند به یکدیگر نگاه کنند و در صورت امکان بر یکدیگر تأثیر بگذارند. قوس ها را به صورت دایره ای می گذارم ، به این ترتیب کودکان نباید به مرکز دایره بلکه در بیرون نگاه کنند ، به طوری که هر کودک فقط می تواند برگه خود را ببیند.
- ثابت کردن کاغذ به کف؛ من فکر می کنم اگر کاغذ کاملاً به کف بچسبد ، برای کودکان راحت تر باشد تا در هنگام نقاشی نتواند آنرا لغزش کند.
- پیش بندها را در کنار صفحه کاغذ قرار دهید
- تهیه لکه ها در مرکز دایره بر روی یک کاغذ ، به گونه ای که کف آن کاسته نشود. - تهیه ضبط کاست با موسیقی مربوطه؛
6. مقدمه:
یک من به بچه ها توضیح دادم که می توانند جایی در اتاق پیدا کنند که بتوانند خود را راحت کنند ، زیرا می خواهم بعد از آن چیزی برای آنها بازی کنم. وقتی همه بچه ها مکانی پیدا کردند ، از آنها خواستم چشم خود را ببندند ، زیرا تمرکز روی موسیقی به دلیل تحریکات بصری بسیار کمتر از این حواس پرت می شود.
ب. من یک بار موسیقی را به بچه ها پخش کردم.
ج. سپس به آنها اجازه داده شد که دوباره چشم خود را باز کنند و به من بگویند که در طول موسیقی چه فکر کرده اند. به طور عمده وقایع روز منعکس و پردازش می شدند.
د. در مرحله بعد ، به هر کودک اجازه داده شد که یک کاغذ را برای نشستن با آن انتخاب کند.
الکترونیکی. من با قرار دادن پیش بندها به کودکان کمک کردم.
7. قسمت اصلی:
موسیقی را که سیگنال شروع کار برای کودکان بود ، روشن کردم. حالا به او اجازه می دهم آزادانه نقاشی کند و خلاق باشد. من فقط راهنمایی می کردم اگر بچه ها مراقب رنگ ها نبودند یا کف را خیس نمی کردند. من همچنین می خواستم از درگیری در مورد اینکه چه کسی ممکن است از کدام رنگ برخوردار باشد جلوگیری کنم ، زیرا در غیر این صورت بیش از حد روی بچه ها تأثیر می گذاشتم.
8. نتیجه گیری:
یک به محض اینکه کودک به تنهایی گفت تمام شد ، من از آن پرسیدم که چه نقاشی کرده است و آیا به موسیقی وصل شده است یا خیر.
ب. سپس به کودک اجازه داده شد که پیش بند رنگ را برداشته و به اتاق گروه برگردد.
تجربه من در طول پروژه:
فهمیدم که اگر بچه ها نتوانند تصاویر یکدیگر را ببینند ، نمی توانند بر یکدیگر تأثیر بگذارند. من اشتباه کردم زیرا بچه ها به طور طبیعی در فعالیت خودشان استراحت می کنند و می چرخند ، که البته نمی خواهم آنها را ممنوع کنم که بقیه چه می کنند. کودکان همچنین با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند ، به یکدیگر می گویند نقاشی چیست. اغلب اتفاق می افتد که یک رنگ خاص در اختیار کودک است و این باعث واکنش در کودکان دیگر می شود که از کودک می پرسند که چرا به این رنگ لازم است؟ از این طریق آنها می دانند که دیگران چه نقاشی می کنند.
بنابراین ، متاسفانه ، من باید این نکته را رد کنم که نتیجه آن از کودکی که تصویر را ترسیم کرده ، حاصل می شود. من باید فعالیت را بطور جداگانه با کودکان انجام می دادم ، اما این در چارچوب زمانی تمرین ممکن نیست.
علاوه بر این ، من باید بدانم که بچه ها نمی توانند بطور مستقل و بدون دستورالعمل تقریبی در مورد نقاشی کار کنند. زیرا تنها پاستیلهای نفتی نبودند که کودکان را مجسم کنند. آنها معمولاً به صورت عینی نقاشی می کنند ، مگر اینکه به شما گزینه دیگری ارائه شود. بنابراین من تصمیم گرفتم که در قسمت اصلی ، به بچه ها نشان دهم که چگونه به موسیقی نقاشی کنم. در ابتدا نگران بودم زیرا می ترسیدم بچه ها از من تقلید کنند و دیگر مستقل نباشند. اما این مورد نیست ، آنها فقط به انگیزه احتیاج دارند ، پس از آن می توانند بدون آداب و رسوم بیشتر ، خلاق باشند.
برای اینکه حتی برای بچه ها کاری که از آنها انتظار داشتم برای آنها روشن تر کنم ، به این ایده رسیدم که آن را به شرح زیر شرح دهم:
من به بچه ها توضیح دادم که قلم مو به رقص موسیقی است و من آن را به آنها نشان دادم. این نه تنها به من انگیزه داد تا از نزدیک به موسیقی گوش دهند ، بلکه به طور کلی این وضعیت را به خوبی تصور می کنند. هر کودک می خواست یک رقص ویژه ایجاد کند که من با آن به هدف خود رسیدم.
هنگامی که احساس کردم بچه ها بیشتر به اختراع رقص ویژه علاقه دارند ، من با صدا کردن ملودی یا ضربه زدن به کف در نقاط خاص ریتمیک ، دوباره آنها را از موسیقی آگاه کردم.
- ۹۸/۱۲/۰۸